اطلاعیه
بسته ویژه راهیان نور
کیف ویژه راهیان نور ( طرح لباس خاکی)

جديدترين محصولات
منو اصلي
خبرنامه
جهت عضويت درسيستم اطلاع رساني سايت ايميل خود را وارد كنيد.
پس از ارسال، ایمیلی براي شما فرستاده می شود ، که شما باید روی لینکی که در ایمیل هست کلیک کنید تا عضویت شما تایید گردد .
خاكريز

رفته بودیم جنازه شهدا را بکشیم عقب. از موانع که گذشتیم رسیدیم به اولین شهید.

حاج مهدی گفت : «این رو ول کنید، بریم جلوتر.»

 چند تا از شهدا را برگرداندیم عقب که دشمن متوجه شد و شروع کرد به تیراندازی.

 مجبور شدیم برگردیم عقب.

 بعدا فهمیدیم آن جنازه اول برادر حاج مهدی بوده.

توصيه مي شود ...

مسجد پروانه مسجد پروانه


۱ جلد كتاب
۱۲۰,۰۰۰ ريال
انتشارات : نشر آرما
مترجم : محسن بدره
[ بازديد : ۴۲۷۵ بار ]

طره بین یک زندان سیاسی بدنام و یک کارخانه سیمان و نیل ولقع شده است. تا چندی قبل، صرفا به سبب نزدیکی اش به کارخانه سیمان شناخته می شد و هنوز هم معمولا آن را طرة الاسمنت می گویند: طره سیمان.
تصویری که از طره به یاد دارم، محله ای بی نور و آزار دهنده است. هر وقت نامش را بلند می گویم، تصویر کاملی از آن دوباره یادم می آید: دارم با یک کیسه میوه در گرد و خاک کنار دیواره زندان راه می روم، کاملا حواسم هست که در زندان، تعدادی روزنامه نگار و فعال سیاسی و بی گناه محبوس اند. بعد مسجد را می بینم: یک مسجد جواهری کوچک که سنش بیشتر از خود زندان می نماید. مناره گچ بری شده اش مثل دستی که برای کمک بلند شده باشد، از دیوار زندان بالا رفته است. مسجد هم مثل زندانی ها، بدون هیچ دلیل خاصی و صرفا به این علت که سر راه بوده است در دام افتاده.
هیچ وقت نامش را ندانستم ... عمار و خانواده اش سال ها در آن نزدیکی ها زندگی کرده بودند و هیچ وقت نفهمیده بودند نام آن مسجد چیست. بعد از چند هفته زندگی در طره من نامش را مسجد پروانه گذاشته بودم، چون مرا یاد پروانه هایی می انداخت که در شیشه حبس کرده اند. گاهی پیش خودم خیال می کردم آزادش می کنم و جای آن، مسجد مدرن زشت و پرهیاهوی طره را ... زندگی می کنم.این مسجد مرکز فعالیت های مذهبی آن محله بود. �

امتياز :